شایلینشایلین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

shaylin1

شایلین و چند تا عکس

عزیزترینم دخترک شیرینم سلام چند روز پیش رومینا جون  با مامانش اومدن جلوی مهدتون تا همدیگرو ببینیم. آخه رومینا جون یه مهد دیگه رفته و شما هم همش میگی منو ببر مهد رومینا. خیلی دلم میخواست از اون اولین لحظه دیدار شما دو تا فرشته یه عکس بگیرم نشد. آخه لحظه دیدار شما دیدنیه. همچین سفت همدیگرو بغل میکنید که آدم لذت میبره از اشتیاقتون. فقط تونستم این عکس رو بگیرم. فدای هر دوتون بشم من اونروز تا سر خیابون دست تو دست هم راه رفتین و حرف زدین چهارشنبه هفته پیش هم رفتیم عروسی ساناز جون شما کمی سرما خورده بودی و  این باعث نشد شما شیطنت نکنی.حسابی تو سالن میدویدی اینور اونور . نذاشتی حتی یه عکس ازت بگیرم. با اون کفشای به قول خودت تق ت...
16 ارديبهشت 1393

شایلین در جشن حنابندون

سلام عزیز دلم گل خوشگلم دختر نازنینم روز پنجشنبه هفته گذشته رفتیم حنابندون دختر دایی من ساناز جون. صبح وقتی از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم با هم رفتیم از مغازه سیب سبز واست لباس خریدم. بعد از ظهر هم مامان جونو زندایی لیلا با بردیای عسل اومدن خونمون عصر هم بعد از برگشتن من از آرایشگاه آماده شدیم رفتیم. خاله هات هم قرار بود خودشون بیان. ما زودتر از اونا رفتیم.مراسم خیلی خوب و شادی بود. قبل از اومدن داماد شما همش دنبال داماد بودی و هی میگفتی پس داماد ساناز کو. داماد کی میاد؟چرا نیومده؟اگه بیاد شب میمونه اینجا؟مامان این دخترا همه شوهر داردن؟...این روزا خیلی در مورد شوهر حرف میزنی خدا به خیر بگذرونه من اصلا آمادگی داماد گرفتنو ندارم والا...
8 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به shaylin1 می باشد